چرا نظامیان آمریکایی هدف قرار گرفتند؟/ بررسی ۳ دلیل اصلی
تاریخ انتشار: ۹ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۳۱۹۱۷
در حمله پهپادی به یک مقر نظامی آمریکا در نزدیکی مرز سوریه و اردن، سه سرباز آمریکایی کشته و ۳۴ تن مجروح شدند. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، این حمله را «بسیار دردناک و غمگین» توصیف کرد و مدعی شد این حمله توسط نیروهای تحت حمایت ایران انجام گرفته است. او همچنین ادعا کرد که مسؤولان این حمله «در زمان مناسب و به شیوهای مناسب» پاسخگو خواهد کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
۱. حمله علیه مواضع آمریکا، برونداد جنگ غزه است
چهارمین ماه جنگ رژیم صهیونیستی علیه باریکه غزه نیز در حال سپری شدن است. آمریکا تاکنون دستکم در «مواضع اعلامی» خود آشکارا حمایت همهجانبهای از رژیم صهیونیستی داشته است. همه قطعنامههای شورای امنیت که خواستار توقف جنگ غزه بودند توسط آمریکا وتو شدند. دو قطعنامهای هم که تصویب شدند صرفاً بر کمکهای بشردوستانه تأکید داشتند. علاوه بر این، دولت آمریکا طی این ۴ ماه در چند نوبت کمک نظامی به رژیم صهیونیستی را تصویب کرد و در اختیار این رژیم نیز قرار داد.
بارها مردم در سراسر جهان از جمله در آمریکا تظاهرات برگزار کردند و آمریکا را حامی نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه معرفی کردند. همین چند روز پیش در نشست انتخاباتی جو بایدن، مردم بارها سخنان وی را قطع و بر لزوم توقف جنگ غزه تأکید کردند. تاکنون بارها گروههای مقاومت تهدید کردند که به دلیل حمایت آمریکا از نسلکشی رژیم صهیونیستی در غزه، پایگاههای این کشور را در منطقه غرب آسیا هدف قرار خواهند داد و از مدتها قبل هم این کار را آغاز کردند. بنابراین، حمله روز گذشته و کشته و مجروح شدن ۳۴ نظامی آمریکایی برونداد سیاست این کشور در قبال جنگ غزه است و در صورتی که این جنگ ادامه داشته باشد تکرار چنین حملاتی علیه آمریکا نیز دور از انتظار نخواهد بود.
۲. حمله علیه مواضع آمریکا، نتیجه چرخه ناامنی در منطقه غرب آسیا است
منطقه غرب آسیا به دلیل سیاستهای آمریکا، منطقهای پرآشوب و ناامن است. این آشوب و ناامنی از سال ۲۰۱۱ با حمایت برخی کشورها از جمله آمریکا از گروههای تروریستی و تکفیری به اوج رسید. در سالهای اخیر در حالی که قدرتهای منطقه به سمت گفتگو و کاهش تنش در روابط خود حرکت کردند، جنگ غزه رخ داد و قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا در جهت کاهش این جنگ حرکت نکردند بلکه اقدام رژیم صهیونیستی را در قالب ماده ۵۱ منشور ملل متحد و دفاع مشروع تعریف کردند. مقامات جمهوری اسلامی ایران بارها هشدار دادند که حمایت از جنایت رژیم صهیونیستی سبب گسترش درگیری، ناامنی و جنگ در منطقه خواهد شد و دامن آمریکا را هم خواهد گرفت.
برای مثال یمنیها که در دو هفته اخیر شاهد حملات آمریکا و انگلیس علیه این کشور بودند، هراسی بابت تکرار حملات علیه کشتیهای عازم اراضی اشغالی نشان ندادند و آمریکاییها را به چالش کشیدند. حمله علیه مواضع آمریکا در نزدیکی مرز سوریه و اردن نیز پیامد چرخه ناامنی در غرب آسیا است و هر کشوری که درگیر در این ناامنی باشد از جمله آمریکا، نمیتواند عنوان کند که منطقه ناامن باشد، اما این ناامنی به ما سرایت نکند. امنیت مقولهای تفکیکپذیر نیست بلکه هر بازیگر تأثیرگذار در ناامنی، ناگزیر طعم همین ناامنی را خواهد چشید. مقامات آمریکایی به تکرار مدعی شدهاند خواستار گسترش درگیریهای غزه و بدل شدن آن به یک جنگ منطقهای بزرگتر نیستند، اما این ادعا بیشتر بدین معنا بود که محور مقاومت نباید به جنایتهای رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه غزه پاسخ دهد.
به نظر میرسد آمریکا به حمله روز گذشته واکنش نشان خواهد داد. جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا گفت «همه مسببین این حمله را در زمان مناسب و به شیوهای که ما انتخاب میکنیم، پاسخگو خواهیم کرد.» شمار زیادی از مقامات آمریکایی نیز خواستار پاسخ قاطع آمریکا شدهاند. برداشت آمریکا این است که اگر پاسخی قاطع به این حمله نشان ندهد اعتبار قدرت آن تضعیف خواهد شد و ممکن است سبب تکرار چنین حملاتی شود. بنابراین، پاسخ آمریکا به خصوص حملات نسبتاً شدید علیه مواضع مقاومت در عراق و سوریه محتمل است. با این حال، حتی پاسخ قاطع آمریکا نیز سبب توقف حملات علیه مواضع این کشور در منطقه غرب آسیا نخواهد شد.
با آغاز جنگ غزه، جنبشهای مقاومت منطقه پایگاههای نظامی آمریکا را در منطقه هدف قرار دادهاند. به گفته پنتاگون، این حملات تا پیش از حمله روز گذشته کشتهای به دنبال نداشت، اما به مجروح شدن حدود ۷۰ نظامی آمریکایی منجر شده بود. حمله روز گذشته نیز ۳ کشته داشته و سنگینترین حمله علیه آمریکا بوده است؛ لذا میتوان گفت هر اندازه ناامنی در منطقه از جمله جنگ در غزه ادامه داشته باشد و یا حتی رژیم صهیونیستی علیه لبنان نیز وارد جنگ شود، مدیریت بحران در منطقه غرب آسیا از دست آمریکا خارج شده و نتیجه آن نیز حملات بیشتر و حتی تلفات بیشتر آمریکا در منطقه غرب آسیا خواهد بود. بنابراین، بر خلاف اظهارنظرهایی که در درون آمریکا انجام میشود و مدعی هستند پاسخ قاطع آمریکا سبب میشود حملات علیه مواضع این کشور تکرار نشود، حملات علیه آمریکا در صورتی متوقف خواهد شد که جنگ علیه غزه متوقف شود و آمریکا به حمایتها از رژیم صهیونیستی پایان دهد. لازم به یادآوری است که سال ۲۰۲۴ سال انتخابات ریاست جمهوری آمریکا است و جنگ غزه تاکنون به نفع بایدن نبوده و گستردهتر شدن آن نیز به ضرر بایدن خواهد بود.
آمریکا در پی اقدام مستقیم علیه ایران نیست
یکی از سیاستهای رژیم صهیونیستی در منطقه غرب آسیا در زمان دولت سابق آمریکا و همچنین در خلال جنگ غزه این بود که آمریکا را مستقیماً وارد جنگ کند و به ویژه آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران وارد جنگ مستقیم شود. برداشت رژیم صهیونیستی این است که از قدرت برتر در قبال ایران برخوردار نیست و نمیتواند وارد جنگ مستقیم نظامی با ایران شود، اما آمریکا میتواند اقدام مستقیم نظامی علیه ایران انجام دهد. با این حال، دولتهای آمریکا (دولت ترامپ و بایدن) تاکنون در چنین دامی گرفتار نشده و از هر گونه اقدام مستقیم نظامی علیه ایران خودداری کردند. اکنون نیز واکنش دولت آمریکا نشان میدهد در پی اقدامی علیه ایران در خاک ایران نیستند. بایدن عنوان کرد این حمله توسط گروههای افراطی مورد حمایت ایران صورت گرفته است. پنتاگون نیز اعلام کرد ایران دخالتی در حمله علیه آمریکا نداشته است. واقعیت نیز این است که اساساً جمهوری اسلامی ایران نسبت به متحدان منطقهای خود، نگاه «مستقلی» دارد و آنها را بازیگران مستقلی میداند که خیلی از سیاستها و اقدامهای خود را با تهران هماهنگ نمیکنند. حماس نیز عملیات طوفان الاقصی را با جمهوری اسلامی ایران هماهنگ نکرده بود و آمریکاییها نیز در دام تبلیغات صهیونیستها گرفتار نشده و تأیید کردند که جمهوری اسلامی ایران از این عملیات اطلاع نداشته است. به نظر میرسد دولت آمریکا که معتقد است گروههای مقاومت تحت حمایت ایران قرار دارند، چنین تلقی از رابطه میان جمهوری اسلامی ایران و گروههای مقاومت در منطقه غرب آسیا دارد و پذیرفته است که همه اقدامهای آنها با هماهنگی ایران انجام نمیشود. بنابراین، برخلاف اظهارنظرهای برخی افراد تندرو در درون آمریکا، واشنگتن به سمت درگیری مستقیم با جمهوری اسلامی ایران حرکت نخواهد کرد که البته یکی از دلایل آن نیز این است که چنین اقدامی به تشدید بحران در غرب آسیا و خارج شدن اوضاع از کنترل منجر خواهد شد و حتی تبعات سختتری برای نظامیان آمریکا در منطقه خواهد داشت.
نتیجه
به طور کلی باید گفت اقدام روز گذشته علیه مواضع آمریکا در غرب آسیا که یکی از سنگینترین حملات سالهای اخیر علیه این کشور بود، نتیجه حمایت همهجانبه آمریکا از رژیم صهیونیستی در جنگ غزه و چرخه ناامنی در منطقه بود. به عبارت بهتر، این حمله هزینه سنگینی بود که رژیم صهیونیستی برای آمریکا ایجاد کرد. قطعاً آمریکا مواضع مقاومت را در سوریه و عراق مورد هدف قرار خواهد داد، اما امنیت نظامیان آمریکایی زمانی تأمین خواهد شد که آمریکا رژیم صهیونیستی را برای پایان دادن به جنایت علیه غزه تحت فشار قرار دهد.
منبع: مهر
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: ایالت متحده آمریکا سوریه اردن جمهوری اسلامی ایران علیه مواضع آمریکا رژیم صهیونیستی منطقه غرب آسیا حمله روز گذشته نظامی آمریکا علیه آمریکا حملات علیه علیه ایران حمله علیه هدف قرار وارد جنگ خواهد شد جنگ غزه بار ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۳۱۹۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصمیم عربها درمورد تهران و تل آویو چیست؟
فارن افرز در مطلبی به قلم دالیا داسا کایه و سنم وکیل نوشت: زمانی که ایران در روز ۱۳ آوریل بیش از ۳۰۰ موشک و پهپاد روانه اسرائیل کرد، اردن به دفع این حمله کمک نمود. گزارشهای رسانهای اولیه نشان داد که چند دولت دیگر عربی نیز در دفاع از آسمان اسرائیل مشارکت داشته اند؛ اما این اقدامات بعدا تکذیب شد. با این وجود، شماری از رهبران اسرائیلی و برخی ناظران در واشنگتن این اقدامات را به عنوان نشانهای از یک تغییر جهت مهم تعبیر کردند.
به گزارش انتخاب، استدلال آنها این بود که در صورت تداوم تشدید تنش با ایران این دولتها طرف اسرائیل را میگرفتند. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد مشترک ارتش اسرائیل اعلام کرده که حمله ایران «فرصتهای جدیدی برای همکاریها در خاورمیانه ایجاد کرده است.» انستیتوی مطالعات امنیت ملی که اندیشکدهای اسرائیلی است هم اعلام کرده که «ائتلاف منطقهای و بین المللی که در دفع حملات ایران به اسرائیل مشارکت داشت پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان داد.»
پس از آنکه اسرائیل به شکلی محدود به حمله ایران پاسخ داد، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست نوشت که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقهای علیه ایران عمل کرد.» وی در ادامه اظهار داشت، اسرائیل با واکنشی محدود «ظاهرا در حال بررسی منافع متحدان خود در این ائتلاف یعنی عربستان، امارات و اردن بوده است که همگی کمکهای بی سر و صدایی در جریان حمله هفته گذشته کرده بودند.» به نظر این تحلیلگر مسائل منطقه، این اقدام نشان از یک "تغییر پارادایم برای اسرائیل" دارد که "شکل جدیدی" به خاورمیانه خواهد بخشید.
اما این ارزیابیها ناشی از ذوق زدگی بیش از حد به نظر میرسد و نمیتواند پیچیدگی چالشهای منطقه را به تصویر بکشد. مطمئنا با توجه به ماهیت بی سابقه تبادل آتش صورت گرفته بین ایران و اسرائیل در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیش از پیش مد نظر قرار دهد. اما واقعیتهای منطقه که مانع از همکاریها بین اعراب و اسرائیل میشود تغییر چندانی نکرده است. حتی قبل از حمله ۷ اکتبر حماس و جنگ متعاقب آن در غزه، دولتهای عربی که توافقات ابراهیم را امضا کرده و به عادی سازی روابط با اسرائیل تن داده بودند، از حمایتهای نتانیاهو از توسعه شهرکهای اسرائیلی در کرانه باختری و بی تفاوتی وی در قبال تلاشهای وزرای دست راستی اش برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ناامید شده بودند. مجموعه حملات شهرکت نشینان اسرائیل علیه فلسطینیان در شهرهای کرانه باختری در بهار ۲۰۲۳ این تنشهای منطقهای را بیش از پیش شعله ور ساخت. پس از آنکه ارتش اسرائیل در ماه اکتبر عملیات نظامی خود در غزه را آغاز کرد موجب به راه افتادن موجی از اعتراضات در خاورمیانه شد، رهبران عربی بیش از پیش علاقه خود به جانبداری علنی از اسرائیل را از دست دادند، زیرا مطلع بودند که این همکاری علیه میتواند به مشروعیت آنها در داخل لطمه بزند.
هیچ بخشی از پاسخ چند کشور عربی به این دور از منازعات بین ایران و اسرائیل نشان نمیدهد که این مواضع تغییر قابل توجهی را شاهد بوده است. آن گروه از دولتهایی که اسرائیل از آنها به عنوان "اتحاد سنی" یاد میکند، در واقع به دنبال برقراری توازن در روابطشان با ایران و اسرائیل، صیانت از اقتصاد و امنیت خود و بیش از همه جلوگیری از بروز یک جنگ منطقهای هستند. اولویت آنها احتمالا همچنان پایان دادن به جنگ ویرانبار غزه و نه تقابل با ایران خواهد بود. با این حال در حالی که تنشها بین ایران و اسرائیل رو به افزایش است، اشتیاق دولتهای عربی برای سرعت بخشیدن به یکپارچگی منطقهای با اسرائیل بیش از هر زمان دیگری بستگی به تمایل اسرائیل به پذیرش یک دولت فلسطینی دارد.
پیش از حمله ۱۳ آوریل اسرائیل، عربستان و امارات اطلاعاتی را در خصوص حملهای قریب الوقوع با ایالات متحده تبادل کردند. مرکز فرماندهی آمریکا سپس از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکایش استفاده کرد. اردن به هواپیماهای ایالات متحده و بریتانیا اجازه داد تا وارد حریم هوایی این کشور شده و پهپادها و موشکهای ایرانی را دفع نمایند. گزارشهای رسانهای اولیه به ویژه در ایالات متحده و اسرائیل تاکید داشتند که یک تلاش گسترده منطقهای موجب خنثی شدن حمله ایران گشته است.
اما خیلی زود روشن شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان و هم امارات صراحتا هرگونه مشارکت نظامی مستقیم در دفاع از اسرائیل را رد کرده اند. مقامهای اردنی نیز اظهار داشته اند که این مشارکت برای حفاظت از منافعشان ضروری بوده است. ملک عبدالله دوم تاکید کرده که کشورش برای کمک به اسرائیل اقدام نکرده است.
تلاشهایی که دولتهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریبا مطمئنا ناشی از تمایل آنها برای حفظ روابطشان با ایالات متحده بوده نه نزدیکتر کردن خودشان به اسرائیل. از زمانی که اسرائیل حمله به غزه را آغاز کرده، رهبران عربی از اینکه جو بایدن توفیق چندانی در محدود کردن اقدامات اسرائیل نداشته غافلگیر شده اند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاریهای خود با واشنگتن هستند. آنها منبع جایگزینی برای امنیتی که آمریکا برایشان فراهم میکند نمیبینند.
دولتهای عربی به ویژه دولتهای حاشیه خلیج فارس از تلاشهای اسرائیل برای تضعیف توانمندیهای نیروهای نیابتی ایران استقبال میکنند. اما آنها به احتمال زیاد مخالف هرگونه حمله مستقیم به ایران خواهند بود که میتواند منطقه را که هم اکنون نیز چشم انداز اقتصادی شکنندهای دارد بی ثبات نماید و یا منجر به حمله متقابل ایران در منطقه شود. هرچند منقعت دولتهای عربی در حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن نهفته است، اما آنها نمیخواهند به بلوکی بپیوندند که به صراحت علیه ایران و حامیان جهانی اش نظیر روسیه کار میکند. آنها ترجیح میدهند موازنهای بین روابط مختلف منطقهای و جهانی خود برقرار نمایند، نه اینکه پلهای پشت سرشان را خراب کنند.
اما به رغم این محدودیت ها، دولتهای عربی میتوانند نقشی تعیین کننده در جلوگیری از افزایش بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور و برقراری تماسهایی برای مدیریت بحران حیاتیتر از گذشته است. کشورهای عربیای که با هر دو طرف رابطه دارند میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتن داری و کمک به ارسال پیامها بین طرفین استفاده کنند و برای جلوگیری از جنگ و یا کاهش آسیبها در صورت شروع منازعه تلاش نمایند. در بلندمدت برای برقراری ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید چهارچوب خودشان را برای گفتگوهای منظمی که مسیر را برای مشارکت هم طرف ایرانی و هم طرف اسرائیلی باز میکند ایجاد نمایند. رویارویی اخیر ایران و اسرائیل که دو طرف را به آستانه یک جنگ کامل رساند، نشان دهنده میزان فوریت و ضرورت برقراری چنین دیالوگهایی بود.
اما جهان باید انتظارات خود برای برقراری روابط نزدیکتر بین اعراب و اسرائیل را واقع بینانهتر کند. همکاریهای فنیای که دولتهای عربی و اسرائیل اخیرا در حوزههایی نظیر انرژی و تغییرات اقلیمی داشته اند احتمالا ادامه خواهد داشت. اما نشستهای مهم منطقهای که علنا تعاملات سیاسی دولتهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکند، تاثیر چندانی نخواهد داشت مگر آنکه اسرائیل به جنگ در غزه خاتمه دهد. تا آن زمان تلاشهای دولتهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی شان با اسرائیل نیز همچنان محدود باقی خواهد ماند. یک استراتژی کوتاه مدت واقع بینانهتر اولویت دهی به حمایت از تلاشها برای میانجیگری وجلوگیری از تنش بیشتر بین ایران و اسرائیل خواهد بود.